شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تو گلویِ رودخانه‌ای

تو گلویِ رودخانه‌ای
بر شیار عمودِ سنگ‌ها
و دوستت دارم‌های مقطع
در تو، جریان خون را پیش می‌برند.
چه اندازه هوس کرده‌ام
بلند/ و بلندتر بگویی دوستت دارم
تا پرندگان 
در امتداد این دوایر معلق برقصند
به پهلو بیفتند
و قطراتی از تو
بیفتند بر خشکسالی انگشتانم.
دوستت دارم سرایت گندم بود
در زمستان خوابی سنگ.
کلید را بچرخان / سرفه کن 
و برقص 
برقص میانِ این زوایای دوردست
و فکر کن به قلبم
که کتیبه‌ای‌ست از یک عصر پاییزی
و موهایت خطوطی
که باستان‌شناسان را
به خواندن این کتیبه امیدوار می‌کنند
کلید را بچرخان!
ای گلویِ رودخانه 
بر شیار عمودِ سنگ‌ها!
 

جلیل الیاسی

شعرها

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

نشستم بی‌تفاوت روبه‌روی ماه در کافه

نشستم بی‌تفاوت روبه‌روی ماه در کافه

مهدی مهدوی

اندوه انبوه

اندوه انبوه

دریا لیراوی

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی