تا حتی
حتی باز نمیشود با دندان
پیش و نیش فرسودهست
گره که میخورَد این کورمار
در مهرههاش
کلافِ عاطلیست
(با دو سر و با هزار سودا در هر سر
و پنبه
هر چه که رشته در ظلمت)
چشمانِ تیز میخواست
چون کبرای راست ایستاده
خیره به چشمهای مارافسار
یا عینکی که کاه را کاه بیند و
به گاه
تمیز دهد
یونجهزار را از جوزار
با گرهِ کور
به تاریک افتاده
و ذوالفقارِ زبانش
لرزان است
الکنو
ترسان
از دندانِ پیشِ موشهای حتی کور
و خاموش
از حتی
تا حتی!