شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سطل آشغال

سطل آشغال
یک سطر پر از محتواست
ایستاده آن‌جا
در غیاب شکل
با دست‌های پیری که هنوز رخت می‌شویند
مادرم
درد مفاصلش را به ناله گره می‌زند
فکر اجاقِ مدت‌ها خاموش
فکر سر رسیدن مهمان ناخوانده
فکر ظرف مکعب پلاستیکی
که گرسنه‌تر از ما
مادر گریه می‌کند! 
من در تصویر گنگ توی آلبوم صندوقچه دارم می‌جنگم
با سلاح سردی که تصویرم را 
در زمینه‌ی قرمزش
واژگون می‌کند

پدرم فکر،
فکر،
فکر...
پدر سیگار می‌شود
و سرش دود می‌کشد!
تیر می‌کشد بهمن
من یک دانشجوی ترم هشت
که
زندگی 
مثل اشک‌های مادر، که در تشت رخت‌چرک‌ها می‌افتد، شور است
زندگی مثل دود سیگار پدر، سرطان‌زاست
زندگی گریه،
زندگی دود،
زندگی هم مثل من واقعاً «بیکار» است
و حالا دارد به سطل آشغال فکر...
 

بهراد باغبانی نیک

تک نگاری

شعرها

نقابی از خوشبختی

نقابی از خوشبختی

احمدرضا احمدی

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی

ای دوریِ نزدیک

ای دوریِ نزدیک

هادی میرزانژاد موحد

گریه نکن بانو

گریه نکن بانو

بهمن مهرابی