شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از فاجعه شب

از فاجعه شب به صد زبان می‌گوید
دارست که از شانه‌ی شب می‌روید
مرگ است وَزان...
ستاره از ترس نهان...
شب،  چهره‌ی ماه را به خون می‌شوید
 

ایرج زبردست

تک نگاری

شعرها

درد که بیاید

درد که بیاید

راهبه خوشنود

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

فهیمه جهان آبادی

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

روی تخته بزرگ می نویسد A

روی تخته بزرگ می نویسد A

شهریار خسروی