...
این مویه بند نمیشود
بر مویی که رنگ ماتم گرفته
مویه مویه تا آرامستان
مویه مویه بر تار وحبل آتش وُ
آویزانِ بند وُ تار
که تاریک است بهشت از لابهلای آزادی
هلا خون که از گوشهی چشمهامان ریخته
هلا زن، که هلاک افشاند به گیسوی زندگی
هلا مرگ
که در تنها به دنبال زندگی میگردد
هلا خیابان که در صورتهای بسیاری جا ماند
با خونهای بسیارانی رقصید