شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پایان

 

پرنده‌­ای جا مانده‌­ام
گرگی بریده از گَلِه
انسانِ عاشقی که تن به غار داده است
مرزی مشترک 
سیمِ خارداری طولانی
صبحی که با رخوت بر می‌­خیزد
پایی یخ‌زده در پوتینم
پرچمی کم­رنگ که میلِ اهتزازش نیست
باری که پشت تو چیده می­‌شود
آشِ نذری مادری که تسبیح را با ذکر
کلافه کرده است 
کاش می‌­توانستم خدای تو نیز باشم!
حالا اما کولبری ساده‌­ام  
زیر پاهایم ترس فرو می‌­ریزد
زندگی را به‌سمتِ آسمان می‌­شکافم 
فراز و فرودم 
عاشقی کشته ­است که چیزی جز نان     غم­ش نیست
در عالم واقع 
پرنده­‌ای که جا بماند 
شکار خواهد شد
گرگِ بریده از عشق
طعمه­‌ی شیران
انسانِ عاشقِ پناه‌جسته به تنهایی
افسانه
و پرچمِ نیمه‌افراشته
پایانِ رخدادِ شب 
انتهای این قصه 
تو ایستاده­‌ای 
و مه­ که ردِ گرگ را شسته است. 
 

مزدک پنجه‌­ای

تک نگاری

شعرها

چرخیدی و از دست دشمن سر درآوردی

چرخیدی و از دست دشمن سر درآوردی

احسان بدخشانی

اضافه نشدی از به مقدار هیچ عدد

اضافه نشدی از به مقدار هیچ عدد

مظاهر شهامت

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

مجتبی هژبری

سه شعر از میثم مهر نیا

سه شعر از میثم مهر نیا

میثم مهرنیا