فنجانی ریاضت
به طعم زلیخا، لطفاً!
به جویدنِ جناقِ جگرخوارِ هندی میروم
و شکارِ خروارها خُشکهی کشمیری؛
که سیاهتر از آبگینههای زیپدار نبود/ تیغزارِ ابریشم...
جغرافیای میهنت
بیوضو نمیجهد انگار
در گلوی بابونهای مقدس / تکاملِ چرخههاست...
کوبلنهای فدائیانت
پاپوش کدام ضحاک شَود. نمیدانم،
دهلیزهای داغ دیده
انتحارِ انگلهای زیادی دیدهاند...
در چهارراه تشنج
به زلیخا میمانی!
به گوشتپرستانِ چرخِ آشفته،
به احشای خوشصدای خوشهچینان،
به شفیرههای من،
به یأسِ یوسف و انحنایِ یائسگان.