شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

 

شب و روز ندارد
این شرارت
حشرات که بالا بزند
آن...

دیر یا زود  
از زیر برف بالا می‌آیند 
و با عطرشان تمام صحرا را پر...

آخرین بار 
ردش را بر پیشانی ماه دیدند 
گوزنی 
که بین...

من هیچ‌وقت 
سنگ زیرین آسیاب خودم نبودم
هربادی که می‌وزید 

تک نگاری

شعرها

 از امید و ناامیدی

از امید و ناامیدی

عبدالعلی عظیمی

هرجا می‌روم 

هرجا می‌روم 

وجیهه نوزادی

این روزها،

این روزها،

ابراهیم کارگرنژاد

خیابان‌هایی هم  هستند

خیابان‌هایی هم  هستند

پروین نگهداری