وقتی که باد لیلیست
بیدِ دیوانه
دلهایِ شکستهی بسیار
پرواز میدهد
در گوشِ آب
نوازشهای نمکی
زخمِ سپیدههاست
هقهقی
سرگذاشته به لِنجهای پرخاطره.
اندوه، لال
و شمایلی یکه دارد
اگر
شیارِ رُخان را
غریبانه گُنگِ تماشا؛ بوده باشی.
تاول که بر کلمات
جوششی مدام است
غروب زبان را بر صحرا
اشکهایی داغ
اما سرخ
معماریِ بیان میکُند.