شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

...

در دل کوه
با پوست سرها دف می‌زدند
ضرب انگشت‌ها بر...

فرش‌های آویخته از بام
دستان مادرم بود
که در دهان باد
ریشه‌هایش...

بیش از این
تکه‌هایم پرت نمی‌شود
آن‌گاه که دستانت تفنگ بود
...

شعرها

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

مجتبی هژبری

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

این بهار را هم  نمردم و دیدم:

ایرج کیا

همه در این آینه حضور دارند

همه در این آینه حضور دارند

احمدرضا احمدی

برای سحر

برای سحر

شقایق شاهرودی‌زاده