شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در آن‌سوی آب‌ها

 

تنها نبودم
تنهایی با من بود
بر بستر رودی خفه در خاک
که آخرین گریه‌اش 
در واپسینِ ماهتاب و موجِ آب
بر عمر بی‌رؤیا 
شتک می‌زد
هی‌، رقصِ آن‌سوی آب‌ها
در واژه‌های بی‌لکنتِ خندیدن و گفتن!
کمی از جنگل و نازک‌آرای نسیم
و کفی سایه 
برایم حواله کن
تا نه این تنها
که تنِ تنهایی بادی بخورد.
هیچ فلسفه‌ای پشتِ این بغض نیست
آنی که با من می‌زید
فلسفه‌ی بی‌برگِ باغی‌ست 
که سال‌های سالست
در آخر هیچ اسفندی
به‌روز نمی‌شود.
 

نصرت‌الله مسعودی

شعرها

ارغوان

ارغوان

هادی میرزانژاد موحد

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

مرتضی بختیاری

گل مشکیجه

گل مشکیجه

مجتبی دهقان

تراپی

تراپی

شقایق شاهرودی‌زاده