شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بَرآمدو بر دست‌هایم نشست

بَرآمدو بر دست‌هایم نشست
از ناپدیدِ دَهانش اِشاره زد که بمیر
آواره بودم به زمینُ زمان
نافه از جگر بیرون کشیدم‌و
 جاری شدم به خلاص
 

فرینوش عسگری

تک نگاری

شعرها

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

آه از این‌همه هجرتِ بی رفتن

آه از این‌همه هجرتِ بی رفتن

سیدعلی صالحی

من که مبهوت چنان قوی،  و رقص

من که مبهوت چنان قوی، و رقص

منصور اوجی

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس