داروغهها که به درخت زدند
به شالیزار
شمال از داروگش جدا افتاد
شمشادهای سوختهی «سیسنگان»
کشتزارهای «وازیوار»
این را خوب میدانند
نگو که چرا سر به سکوت کشیدی
در من
کتاب های کُشتهی بسیاری هست
تو که برگردی
میتوانیم به صور نسیم و سرانگشتان باران
روایت شویم.