به بهانه در کجا بیاویزم
آویزان از مکان
به گذشتن از هزار باریکهی مرز
«در رمز و راز تنم خالی شدنی مکرر است کمر به نابودی بسته ام ای ناخلف فرزند در خلف وعده ترین زمان»
تو را به گوشم بیاویزم که صدای ناشنوا بپیچد و
لالههای واژگون از نرمهی گوش
اصوات بیموج را از سرزمینم بیرون بکشد
ای حلول ماه در زهدان من
ای رادمرد در تاریخ مچالهی پر پیچ و تاب
به کدام کنار از تو بیایم
که تاپ تاپ تاپ
بکوبد سینهام را
بشکافد مرصع اسلیمی را
در ترمه ترمهی خاک خورده از دستم
که دستم بوی تو بود
در 2500 سالگی تمدنهای مخروبه
آوارشده در سهم زبان
سهم لب
در لهله بیتاب آب و عشق
در بوی خفگی داس
گیسهای بریدهام
گورستاناند و چه حیوانات عجیبی هستیم که زندههای گور را میخوانیم بهشت
بهشت بهشت زیر پای هیچ زنی نیست
در نا امیدی بکارت و خونهای ازدسترفتهی زهدان
مرا بگریان در خودم
به تف نالههای گندابزده در دهان
که بوی نر میزند بیرون از ویار
از دست رفتههای آشکار در تمدن
بازگردانید ساقهایم را
بازگردانید شکمهای بالا آمده را
«ماییم در راه ماندگان. بازماندگان بدون رادمردان خواهیم مرد و تفالههای نابودی در زهدانها رها خواهد شد. بگریانید ما را که شیونشدگانیم در سپیدی گیسهای بریده و عادتهای ماهانهمان بوی ترشیدگی عذاب گرفتهاند»
مرا به کنار بکشید
قرص در روانم
روانم در من
دردهای هیستیریک
به تعویق افتادهام در بلوغی گنگ