صدای مضحک یک مجری آمد از سمتِ
دهان باز اتاقی که پشت هم میگفت
«تمام منطقه جنگ است ما ولی خوبیم...»
و هی ادامهی مشتی افاضهی یا مفت:
«پکید هیکل مردی، پکاند شهر فلان
رقم رسید به هفتاد و هفت و هشت نفر...»
- تو هم مرور کنی شیوههای مرگت را
هزار بار عبور از هزارتوی اگر
نشسته بودم و حیران نگاه میکردم
که گفت تلویزیون شرح حالی از تختی
امان بریدم و یکدفعه خیس گریه شدم
به حال و روز خودم توی اوج بدبختی
به دستهای خودم هی نگاه میکردم
به سالهای اخیرم، به اوج دربهدری
به اینکه صاحب تقدیر با نوک انگشت
مدام کرده فرو توی زخم بی پدری
به اینکه کودکیام را رسالتم این بود
همیشه مزه کنم سرد و گرم را بِچِشم
خدا برای من انگار نسخه پیچیده
که درد حُقنه کند در جهان پر تنشم
به گودی افتادم با دو بندهای مشکی
که سرنوشت خودم را خودم رقم بزنم
به پیشفرض کثیفی که اول بازی
چهار-هیچ عقب، از حریف بد بدنم
همیشه رخ به رخم بود این حریف چغر
همیشه ضربهی دستش به صورتم کوبید
و حین خوردن «سالتو» زمین به دور سرم
شبیه پَرّهی هفت آسیاب میچرخید
پر از توهم اینم که در تناسخ پیش
کسی گسیخته افسار اضطرابم را
پر از تکرّر خوابی که خاک می کُنَمَش
وَرِ شکستهی دندان آسیابم را
رسیده ام به هراسی پر از شبادراری
به لکنتی که پس از امتحان/م افتاده
سروته کلماتم نمیخورند بههم
چه آتشیست که امشب به جانم افتاده
دلم پر است و زبانم به فحش میلولد
به «جنگ» و مضحکهی این حقیقت کش/دار
به مرگ و گریهی شهری که مادرم میکرد
به قفل لعنت من روی سال شصتوچهار
صدای زوزهی آژیرهای قبل از خواب
مرا به وحشت اوقات سابقم میبرد
و بعد عین همان روزهای وحشت /زا
دو موشک از خوابم در محلهمان میخورد
گرفته تودهی بغضی گلوی سنـّم را
از اینکه یکتنه یک ایــل از کفم رفته
از اینکه راوی این قصهای که میشنوی
وبال گردن خویش است رویهمرفته
چه حس و حال غریبی عبور میکرد از
منی که یک قدم از درد برنمیگشتم
چه حال و روز بدی پیش و پشت سر دارم
9-ام همیشه گرو میکشیده از هشتم
چه برزخی شده بود این جهان بیپدری
که در تقابلی از خیر و شر درآمده بود
پس از شکنجه شخصی به این رسیدم که
جهنم از پس مرگ پدر درآمده بود
*
به جیغ ترمز دنباله/دار یک خودرو
دریده شد هپروتی که توی آن بودم
به خود میآمدم و روبروی تلویزیون
دچار لحظهی مسخی که ناگهان بودم
به اشک/خیس/به گریه/به درد/افسرده
دو زانوام به بغل... نا امید/نیمه به هوش
و انعکاس صدایی که گفت: «کنترل/ش...»
و لمس دکمهی قرمز
فشار...
و خاموش.
با صدای شاعر بشنوید