روی تختم کتاب ژان پل سارتر
چند ماهه به صورت افتاده
وقتی دستم رسید بهمن بود
حالا که نیمههای خرداده
سالها رفت و حادثه اومد
حادثه یه پیامک ساده
چیستی؟ اتفاق افتاده؟
میل تندی به چیستی دارم
زنگ تلفن به سیم آخر زد
من الو، او سلام. دلشوره
من تب و التهاب و دلهره و
او یه کوه مذاب پاشوره
دوستت دارمو چطور بگم؟
حرف من هیزم و گلو کوره
دوستت دارم و همین حالا
احتیاج به نیستی دارم.
نیستی مال من، ولی میخوام
هست باشی برای دربهدریم
آه، بیتالمقدسم یک روز
پایتخت منی و عهد قدیم
مطمئن باش! مادرم میگه
من مثه خونوادهی پدریم
متعصب لجوج کلهخراب
یه ژن صهیونیستی دارم.
تو ی قلبم یه گلهی هیجان
با تن اسب و با سر انسان
میکشه شیهه از گلوگاهش
من محتاج آخرین ایمان
گوشمو تیز کردم و برید
گوشمو تیز کردم و یکآن
توی گوشم یه سوت ممتد شد
احتیاجات زیستی دارم!
وقتی ما توی قرن بیستویکیم
معنی عشق هم جهش کرده
ولی من زیر بال ققنوسم
عشق قلبم رو مرتعش کرده
دور از آدمم یهکم خنگم
یه صلیبم که میخ کش کرده
اون کسی رو که دوستش داره
عشق سوررئالیستی دارم
روی تختم کتاب ژان پل سارتر
روی تختم به صورت افتادیم
روی تختم یه توده از چشمش
شده تکثیر، من شدم تسلیم
تخم میزاره تو سرم سرطان
روی تختم یه تومور بدخیم
جگرم ریشریش میخنده
جیگر مازوخیستی دارم