دوباره رمزگذاریاش کردید
حواس زمین به شایعهی تازهای نیاز داشت
به رنگهای مبتلا نشده
به خاورمیانه که پیرترین قصهاش بود
وحرفهای عجیبی در دهانمان میگذاشت
بنفش مایل به ارغوانی
به ما که از درخت برگشته بودیم
و میخواستیم
در اتاق تاریک زمستان
به خواب زمین تکیه کنیم
سفید مایل به کهربایی
راستی اسم رمز چه بود؟
بنویسد از هیچ، ارغوان ساختن
محل تلاقی ما با استعارهها بود
در اسم رمزهای مخدوش
و تا به خودمان آمدیم
آفتاب غروب کرده و
مظلومترین رنگ به عاقبتمان چسبید
نگفتی اسم رمز چه بود؟
حالا هی ماه را پایین بکشید
هی زعفران بپاشید
بر تن این فاجعه
در سرزمین کسی چه میداند
تمام رنگها در کاسهی چشم باد خالی میشوند
اما تو چشمت را بگیر
که هر چه غمگینتریم از آسمان
که در چشم هم به کبودی نشستهایم تا هنوز
بگذار سفیدمان کنند
در چهار وجب این قبرستان
این بار با مناسباتشان تن نمیشوییم
بگذار تا زانو در رنگ فرو رویم
و کنار خستگی این ماه
ستاره ببندیم
شاید پای رنگینکمان وسط این دلهرهها باز شود
شاید اسم رمز باران باشد