…
پشت دیوار انکاری از هیچ
دورهام کرده تکراری از هیچ
هیچ میدانی از من چه مانده است
پودی از نیستی، تاری از هیچ
بینهایت خدا آفریدم
از سر عجز و ناچاری از هیچ
واژه واژه گذشت عمر و مانده است
شعری از هیچ و طوماری از هیچ
رفتم و هیچ کاری نکردم
بر میآید مگر کاری از هیچ؟