شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بال‌بگشا آسمانم را بگیر 

بال‌بگشا آسمانم را بگیر 
پادشاهی کن جهانم را بگیر
توی آغوشت امانم را بگیر
مرگ شیرینی است جانم را بگیر
از سر اجبار تمکین کرده‌ام
سر فرو در آخور دین کرده‌ام
سال‌ها بی وقفه تمرین کرده‌ام
مرحمت کن امتحانم را بگیر
جمع کن اسباب اسطرلاب را
خالی از کابوس کن این خواب را
ـ از جراحت گرده‌ی سهراب را...
رستم بی‌داستانم را بگیر
خسته‌ام از سربزیر انداختن
ـ در کمند لاف شیرانداختن
مردم از بیهوده تیرانداختن
آخر پیری کمانم را بگیر
روبه‌روی من سواران خودی...
کودتای دستیاران خودی...
باختم، اما به یاران خودی
گرگ را ول کن شبانم را بگیر
راحتم کن لحظه‌ی جان کندنم
هست آغوش تو جای مردنم
دست‌هایت را بدور گردنم
حلقه کن، آرام، جانم را بگیر

ایرج انصاری‌فرد

تک نگاری

نقش کتیبه ها

نقش کتیبه ها

ساتیار فرج زاده

طنز ترکیبی

طنز ترکیبی

آرش نصرت‌اللهی

شعرها

 ساکن یک جهان آواره

ساکن یک جهان آواره

فاطمه شمس

مرگ، برهنه و تنها در زیر صاعقه

مرگ، برهنه و تنها در زیر صاعقه

اقبال معتضدی

سربازها رفتند

سربازها رفتند

وجیهه نوزادی

سفر به سرزمین رویاهایت

سفر به سرزمین رویاهایت

محمود معتقدی