شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تو را زبانزد بازار زرگری کردم 

تو را زبانزد بازار زرگری کردم 
مس طلا شده‌ای کیمیاگری کردم
برای این‌که بفهمند حرف چشمت را 
زبان رسمی یک شهر را دری کردم
چقدر موی سیاهت شبیه شد بی‌شک
به صفحه صفحه‌ی بختی که جوهری کردم
تو را که شانه‌ات آرامگاه من بوده 
خودم به دست خودم سهم دیگری کردم
عصا زنان به تماشات می‌رود هر شب 
دلی که در تهِ این سینه بستری کردم

حسن حسن پور

تک نگاری

طنز ترکیبی

طنز ترکیبی

آرش نصرت‌اللهی

نیم قرن خاص بودن

نیم قرن خاص بودن

سیامک بهرام پرور

شعرها

موج‌هایش را بر پشت بسته بلند دریا

موج‌هایش را بر پشت بسته بلند دریا

قاسم درویشی دوراهک

طفلکی از همان سال‌ها پيش

طفلکی از همان سال‌ها پيش

عادل حیدری

قدمت را بزن، نمی فهمند

قدمت را بزن، نمی فهمند

محمود صالحی‌فارسانی

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی