رضا حیرانی
شعرها
صوت ها
ویدئوها
کتاب ها
دوچرخه را که از تو گرفتند
بهجایش تفنگ دادند و پلاکی که گمت نکنند
عروسک را...
آه ارمیای پیامبر!
من از وحشت روزهایی سرشارم
که تو اشک می ریزی
و اورشلیم...
نه این خانه بلد نیست حرف بزند
فقط توی سرگیجههای خودش راه میرود
از...
نه این خانه بلد نیست حرف بزند
فقط توی سرگیجههای خودش راه میرود
از...