سلام ماهتمامم که از هلال گذشت
فرشتهای که ز خیر بهشت و بال گذشت
گذشتی و نفست لرزه بر تنم انداخت
چو باد سرد زمستان که بر نهال گذشت
نخواستی که بمانی، نخواستم بروی
ندیدهای که چه بر من از این جدال گذشت
کنار شعر شراب و کنار قلیان شعر
دو سال بی تو برایم به این روال گذشت
گذاشتم بروی در دلم پشیمانم
چو قهرمان جوانی که از مدال گذشت
گذشتهی من و اصحاب کهف عکس هماند
دو سال بی تو برایم دویست سال گذشت
«غزل برای خودت اتفاق افتادهست؟»
چه برسر من و شعرم از این سؤال گذشت
برای رود زلالی که رو به مرداب است
چه سود کل مسیرش اگر زلال گذشت؟