شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دشتی از گل‌های وحشی

دشتی از گل‌های وحشی را به دامن ریخته
این‌چنین احساس شعری تازه در من ریخته
زلف واکرد و همه غرق تماشایند در
آبشار قهوه‌ای‌رنگی که بر تن ریخته
قصد جان شاعرانی مثل من را داشته
آن‌که در فنجان چشمش رنگِ روشن ریخته
تلخ‌تر از هر شرنگی می‌شود در کام من
آن شرابی را که او در جام دشمن ریخته
سرمه‌دان برداشت و در چشم خود پررنگ کرد
نقشه‌ای را که برای کشتن من ریخته
آب پاکی را به‌روی دست‌های من بریز
خون چندین شعر بر دامان این زن ریخته؟
شاعری در خلوتش به چشم‌هایی خیره شد
طرح زیبایی برای شعرگفتن ریخته

مهدی عالی

تک نگاری

شعرها

در این‌جا گرد آمدیم

در این‌جا گرد آمدیم

فائزه امانی فرد

سیم‌های یک بمب ساعتی

سیم‌های یک بمب ساعتی

گروس عبدالملکیان

زیرپوست شهر

زیرپوست شهر

محمود معتقدی

 از گپ با درخت نارنج

از گپ با درخت نارنج

حامد پورشعبان

ویدئو

خیمه شب باز

خیمه شب باز

سعدی گل‌بیانی