شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سپیده

سپیده
بزند به شهر
بزند بر رگه‌های سرخ
از سرسره
تا سنگریزه‌ها
بزند به توپ پلاستیکی
که مرده توی جوب

پاهایت را 
بکشی تا پوتین
بریزی در پوتین
بندها را سفت نبندی
و منهدم شوی در یونیفرم

دستت عرق کرده باشد 
بر سطح ماشه 
پیراهنت عرق کرده باشد 
در عمق تانک
و چشم‌هایت
بلغزند پشت پلک‌هات
بدوند در شهر
بدوند بر لاشه‌ی آجرها
بر پنجره‌ای 
که دیروز شهید شد
بدوند دنبال پیراهنی
که گل‌های قرمزش
عرق کرده‌اند بر سینه
پناه ببرند بر او
و شهر پر شود
از گل‌های پارچه‌ای.

معصمومه یگانه

شعرها

آه ای غرور متصل به غم

آه ای غرور متصل به غم

احمد امیرخلیلی

بی‌وزنی

بی‌وزنی

عنایت سمیعی

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

جواد محمدی فارسانی