شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شکارچی

 

گنجشک‌ها برعکس آدم‌ها 
هیچ‌چیزی را قیمت نمی‌کنند
هر چه می‌بینند برمی‌دارند و می‌خورند
دانه نبود با تکه‌نانی و حشره‌ای سیر می‌شوند
آدم‌ها هرگز سیر نمی‌شوند
گرسنه شدند به درخت شلیک می‌کنند
گنجشک‌ها می‌ریزند و گربه‌ها شروع می‌شوند
چراغ‌قوه و تفنگ بادی 
شوخی کثیفی‌ست!

اکبر اکسیر

تک نگاری

شعرها

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

کوروش رنجبر

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

هوشنگ رئوف

گُرگاس

گُرگاس

شقایق شاهرودی‌زاده