شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شکارچی

 

گنجشک‌ها برعکس آدم‌ها 
هیچ‌چیزی را قیمت نمی‌کنند
هر چه می‌بینند برمی‌دارند و می‌خورند
دانه نبود با تکه‌نانی و حشره‌ای سیر می‌شوند
آدم‌ها هرگز سیر نمی‌شوند
گرسنه شدند به درخت شلیک می‌کنند
گنجشک‌ها می‌ریزند و گربه‌ها شروع می‌شوند
چراغ‌قوه و تفنگ بادی 
شوخی کثیفی‌ست!

اکبر اکسیر

تک نگاری

شعرها

زیرپوست شهر

زیرپوست شهر

محمود معتقدی

به جرم شانس نیاوردن

به جرم شانس نیاوردن

فرزین منصوری

رؤیایی آن سوی روزگاران

رؤیایی آن سوی روزگاران

نصرت‌الله مسعودی

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

دادی کشید بر سر ِ زن: «هی نگو بمان

آزاده بدیهی