شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چطور در رَحِمم

چطور در رَحِمم
 از گندمی ‌به گردویی
 بدل شدی؛
و دست‌ها، گوش‌ها و انگشتانت جوانه زد.

چطور اولین صدای گریه‌ات
جهان را پاره کرد،
و چیزی نو درانداخت.

به رنگ‌ها پی بردی، 
و از کفشدوزکی که بر انگشت کوچکت راه می‌رفت،
حیرت کردی.

دستت به زنگ در رسید.
و بعد
قدت از من بلندتر شد.

چطور با انگشت اشاره‌ام
دنیا را به تو نشان می‌دادم،
و تو 
از سرِ شوخی
به‌سمت دیگری نگاه می‌کردی.

حالا
تو را در خیابان کشته‌اند.

و من
یادم نیست
داشتم 
چه کار می‌کردم.
و در آشپزخانه 
و در خیابان
بلند بلند 
با خودم حرف می‌زنم... 
 

زینب صابر

شعرها

 به‌دست همه چراغی بود

به‌دست همه چراغی بود

احمدرضا احمدی

ﺍﻋﺘﺼﺎب

ﺍﻋﺘﺼﺎب

امین رجبیان

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

نیمی که مرده  بر شانه‌های تو

یلدا منتظری

کابوس

کابوس

امیربهادر کریمی