آنقدر بارید
که دیگر میتوانست ابر باشد
قلبش را به من سپرد
یخچالهای سیبری را
و گونههایش را
از تاریکی کمد بیرون نیاورد
با هر زبانی که میرقصید
دوستش داشتم
زرافهای بودم غمگین
در چاردیواری شعر
به رقص، دعوتم میکرد.
کتاب ها
Books
اشعار
poetry
صوت ها
audios
ویدئوها
videos
متولد 1356، فریدونکنار. مجموعههای منتشرشده:
«دیگر اشتهای عاشق شدن ندارم» و...
آنقدر بارید
که دیگر میتوانست ابر باشد
قلبش را به من سپرد
یخچالهای سیبری را
و گونههایش را
از تاریکی کمد بیرون نیاورد
با هر زبانی که میرقصید
دوستش داشتم
زرافهای بودم غمگین
در چاردیواری شعر
به رقص، دعوتم میکرد.