شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چاردیواری شعر

آنقدر بارید 
که دیگر می‌توانست ابر باشد
قلبش را به من سپرد
یخچال‌های سیبری را
و گونه‌هایش را 
از تاریکی کمد بیرون نیاورد
با هر زبانی که می‌رقصید
دوستش داشتم
زرافه‌ا‌ی بودم غمگین 
در چاردیواری شعر
به رقص، دعوتم می‌کرد.

محمدرضا  براری

تک نگاری

آموزگار عشق

آموزگار عشق

مهدی ایوبی

در اهمیت شاعری برای بی قدرتان

در اهمیت شاعری برای بی قدرتان

گفت‌وگو با چارلز بِرنِستین

شعرها

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

تمنا مهرزاد

پنجره

پنجره

فروغ فرخزاد

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

هوشنگ رئوف