شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

این‌جا نه نگاهی صدایم می‌کند 

این‌جا نه نگاهی صدایم می‌کند 
نه صدایی برمی‌گردد تا نگاهم  کند 
همه‌چیز در نور مدفون است 
همه‌چیز از نور و نگاه 
زاده می‌شود 
دلم می‌خواهد امشب سی‌و‌سه‌پُل را 
سی‌و‌دو بار قدم بزنم 
کاش می‌شد 
 سی‌و‌سه‌پُل را 
فوت کرد 
و آن‌وقت یک دهانه‌ی روشنِ آن 
برای هم‌دهانی با 
ترانه‌های من کافی بود 
و آن‌سوی این سی‌و‌سه چشمی ‌که نگاهم می‌کنند 
کمی‌پایین‌تر از آسمان 
ماه تمام‌قد ایستاده باشد 
و با خودم بگویم:‌ ای کاش 
وصیتِ اعضای بدنم 
به‌دستِ راستم این بود: 
پاسی از شب‌های نگاهم 
در «چهارراهِ نظر» 
پاهای پیاده‌ام 
در«سی‌و‌سه‌‌پُل» 
دست‌های پُربرگ و بارم 
در«میدانِ آزادی» 
صداهایی که مرا یادِ تو می‌اندازد  
در«پُلِ خواجو» باشد 
اگرچه پاهایم خسته شوند از رفتن 
دست‌هایم از نوشتن 
صدایم از خواندن 
اما... 
چشم‌هایم خسته نمی‌شوند 
اگرچه 
ماه پشتِ ابرها بمانَد. 

حمیدرضا مجیری

شعرها

به جرم شانس نیاوردن

به جرم شانس نیاوردن

فرزین منصوری

اردبیل بایراغی

اردبیل بایراغی

مهدی آقازاده

من حواسم همیشه پرتِ توئه

من حواسم همیشه پرتِ توئه

احمد امیرخلیلی

بی‌وزنی

بی‌وزنی

عنایت سمیعی