شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شاعر شدم که قصه ببافم تمام عمر

...

شاعر شدم که قصه ببافم تمام عمر
تا ماجرای من و تو را بازگو کنم 
شاعر شدم که بعد تو با سحر واژه‌ها 
چین‌و‌چروک روح خودم را اتو کنم 
گاهی مرور خاطره‌های گذشته‌ام
شیرین‌تر است از عسل اما قبول کن
سخت است این‌که تلخی «قسمت نبود» را
با بغض لای خاطره‌هایم فرو کنم 
دیوانگی است  این‌که  پس از سال‌ها هنوز
هر بار که برای تو  دلتنگ می‌شوم
باید برای دیدن یک عکس لعنتی
این خانه را وجب به وجب زیرورو کنم 
تو سال‌هاست رفته‌ای و کار من شده است
غم پرسه لابه‌لای غزل‌های قبلی‌ام
تا هر کجا که اسم تو  در شعر آمده  
رویش قلم  کشیده مبدل به او کنم
او یک ضمیر منفصل از هستی من است
شب‌ها دلیل روشن بدمستی من است
شب‌ها  که جای لمس تن مهربان او
باید به حجم خالی یک تخت خو کنم
شب‌های تلخ بعد تو «آیدا در آینه»
خاموش در اتاق من افتاده روی میز 
از بس که نیستی که تو را باز قبل خواب 
مهمان شعر دیگری از شاملو کنم

حالا که از تو چند زمستان گذشته است
گیرم  بهار خنده زد و ارغوان شکفت
اما به‌جز همین غزل از درد با کسی 
شاعر سخن نگفت
                         نه
                         شاعر سخن نگفت
 

مهدی مهدوی

شعرها

در ساعات معینی از شبانه‌روز

در ساعات معینی از شبانه‌روز

مظاهر شهامت

این روزها،

این روزها،

ابراهیم کارگرنژاد

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

 از گپ با درخت نارنج

از گپ با درخت نارنج

حامد پورشعبان

ویدئو