شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

صبح شلوغ به شرجی می‌دود

صبح شلوغ به شرجی می‌دود
جیغ ممتد دو زن و احتمال مرگ یکی
ـ آقای بارتلو که سر کوچه همه‌چی می‌فروشه رو سریعاً بیارید!
و نگاهی از سر شک به شلختگی حیاط همسایه که طبق عادت ساعت هفت، تفنگش را پر می‌کند
جان‌نثار هم برای خرید دارو و رساندن آخرین دستور سری رفته...
ادامه یافتن جنگ سال‌ها پس از جنگ در ذهن هیتلر پیر که بر صندلی راحتی‌اش جا‌به‌جا می‌شود تا روزنامه‌های صبح بوینس‌آیرس را بخواند.
 

محمد شریفی سده

شعرها

در خود فرو رفته‌ام

در خود فرو رفته‌ام

ربابه قصابان

مجید عزیزی

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

هادی خور شاهیان

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی