شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مرگ, برهنه و تنها

مرگ, برهنه و تنها در زیر صاعقه
باده می‌نوشد از خون تمشکان
باده گساری در طوفان کار مرگ است

درختان روشن بید
هراسان در نور 
در گیسوی زنان صاعقه پیوند می‌خورند
هراس از عشق
هراس از مرگ
هراس از بودن

مست از تمشک و نوازش باد 
او تکیه داده است به هیچ
با آوازی مضطرب در باران
با نگاهی سرمست از هجران

اقبال معتضدی

شعرها

بمب

بمب

بکتاش آبتین

رنگی بر دهان مرده ام بزن

رنگی بر دهان مرده ام بزن

فهیمه جهان آبادی

نفست را حبس کن

نفست را حبس کن

محمد شیرازی

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

راضیه بهرامی‌خشنود