شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چون قوغ آتش داخل بنزین رهایم کن

چون قوغ آتش داخل بنزین رهایم کن
حالا که خواهی رفت، بی‌تدفین رهایم کن
این رابطه کام تو را هم تلخ خواهد کرد
از من حذر کن دختر شیرین، رهایم کن
مانند عمر اندکِ عباس معروفی
در غربت طولانی برلین رهایم کن
این عصر، آخر شوربا می‌سازد از انسان
در چرخه‌های خونیِ ماشین رهایم کن
در سینه‌ات حبسم هزاران سال شد، ای اسب
چون شیهه بعد از خوردن قمچین رهایم کن
بالا ببر، بالا ببر، بالا ببر، بالا
بالا ببر، بالا ببر...
پایین رهایم کن

رامین مظهر

شعرها

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

جواد محمدی فارسانی

  شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

 شهر را تکه‌ای چشم‌هات  خفه می‌کند در شعر

بهراد باغبانی نیک

کولی

کولی

مهشید رستمی

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی