چه فرقی میکند با گلوله کشته شوی
یا تبر
مرگ مرگ است
سرهایشان را بریدند
موشکها میان دو بوسه عشق را پاره میکنند
و سایهاش در غروب میشکند
در کریستالهای جهان غیرمفید کرال میرود
وقت شنا
دیگر چه فرق میکند زنی از صحرای مصر آواز سر دهد؟
یا پاهایش در اورشلیم کوبیده شود بر زمین با رقص
دستهایشان را بریدند
شلیک جوانه زد بر بیضههایشان
برای آن که گفت باید
و آن که نگفت باید
سرزمینی که انتها نداشت
پرچم نبودیم بچرخانیدمان دور سر
ترانهای که در فریادهای آن زن رخنه کند دور
زمان ماضی به وقت الاقصی
و اللهاکبرها سوار خمپارهها مونتاژ شدهاند در صورتی جزغاله
و بر فراز شهر میچرخند
کودکی سوخت
وقتی خلیج خون تف میکرد بهسوی لولههای گاز
و زندگی میان پاهای پسری بهوقت صبح غروب میکرد
من تلی بودم در تلآویو
دراز کشیده بر کرانه
که سیگارش را در غزه روشن میکرد