شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

به کسی که از جمع کلماتم می‌نوشید
به دیگران گفتم:
«غریبه‌ها جمع...

کُشته‌های بو گرفته
به چشم  نمی‌آیند
مشام شب چَرا می‌کند...

زیبایی‌اش را
به خیابان می‌برم
انگشتانش سبز
چشمانش دریا
...

به کسی که از جمع کلماتم می نوشید
به دیگران گفتم:
غریبه‌ها جمع...

تن و درخت و دیوار
تنیده در تندیس صبح
و چرخش فروزان نور
بر آهن نشسته در...

کلاغ بیاید
باد برود
باز کند پنجره‌ی زخمی از هوا
نازکی انگشتی...

شعرها

مثل همیشه مرگ تو را خواب دیده‌ام

مثل همیشه مرگ تو را خواب دیده‌ام

حسن زینلی مقدم

چشم‌هایم زبان منند

چشم‌هایم زبان منند

فیروزه برازجانی

از آن آغاز... زخمِ دایه بر قُنداقه‌ام باقی‌ست

از آن آغاز... زخمِ دایه بر قُنداقه‌ام باقی‌ست

حامد ابراهیم پور

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی