شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

به کسی که از جمع کلماتم می‌نوشید
به دیگران گفتم:
«غریبه‌ها جمع...

کُشته‌های بو گرفته
به چشم  نمی‌آیند
مشام شب چَرا می‌کند...

زیبایی‌اش را
به خیابان می‌برم
انگشتانش سبز
چشمانش دریا
...

به کسی که از جمع کلماتم می نوشید
به دیگران گفتم:
غریبه‌ها جمع...

تن و درخت و دیوار
تنیده در تندیس صبح
و چرخش فروزان نور
بر آهن نشسته در...

کلاغ بیاید
باد برود
باز کند پنجره‌ی زخمی از هوا
نازکی انگشتی...

شعرها

شرجی یک کابوس!

شرجی یک کابوس!

شهرام شهیدی

سفرنامه

سفرنامه

عبدالعلی عظیمی

از اتاقی پیاده می‌شوم

از اتاقی پیاده می‌شوم

مریم فرجی

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

ظلم، چاقوی تیز آخته‌ای‌ست روی مردم کشیده کبّاده

پوریا سوری