شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آشوب

 

ناخن‌ها می‌خراشند
و خون‌ها روی واژه‌‌های زخم، زبانت را برداشته و دویده‌ای؟
کاهش چشم‌های تو لیسیده ته کاسه را
سرشماریِ انگشت‌های سبابه‌‌ات
روی چشم‌های من نشسته
که «عدل» را بر سر نیزه کرده و
رهیده‌ای؟
شهروندی به تاب گیسوی تو آویخته
و نقاب از چهره‌ها سُریده و سُریده ‌و
سوگ
سوگ برداشته این دیوار
می‌بینم
بختک‌ها روی شجاعتم لال می‌میرانندم
و بعدها تا انحنای قلب و دقیقه
این تپش می‌میراندم
شکوهی که رازها بر دل‌آشوبه آویخته
و تمام روسری‌ها را
و تمام پیراهن‌های گل‌گلی را
و تمام اندیشه‌های تیغ‌برداشته را.

در آسیای تنم
                     تبر تابیده.

نوک بینی «تو»
توی تخت من جا مانده خانم
و نیزه‌ی پای «تو»
روی گلوی من قد کشیده جناب

زینب برزگری

تک نگاری

شعرها

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

فروغ فرخزاد

هرجا می‌روم 

هرجا می‌روم 

وجیهه نوزادی

 از امید و ناامیدی

از امید و ناامیدی

عبدالعلی عظیمی

سیم‌های یک بمب ساعتی

سیم‌های یک بمب ساعتی

گروس عبدالملکیان