شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نوشتن بیراهه می‌رود وقتی که صبح
باز می‌شود به آویزان
و برگ‌برگ

جای خودش که بگذارد
می‌بیند خودش از سر اتفاق جاخوش کرده در شکل‌های هندسی
...

زمان بچرخد بپیچد اتفاق
دختری بالا بیاید از پله‌ها
بخندد بگذرد از مسیری...

با پاهایت رقصیده در باد خواب از چشم‌هایم پرید 
یا حبیبی

نخل‌ها...

همه‌چیز حاصل است 
از وقتی آمدی بیرون و موهایت رنگارنگ
رقصید کنار موهای...

صحنه برق می‌زند  برق می‌گیرد دامن بینندگان را
یک طره موی بریده
...

1
در این سیاهی
هی می‌نویسم تاب
تا به سیاهی می‌روم هی در...

سراسر وحشت را در سرسرایمان سرازیر
و سرتاسر تونل را از پیش روی وحشت

دویدن

ردی به‌جا می‌ماند
بر حاشیه‌ی تخت
تازه آمده را برانید

...

شما حقیقت را برده‌اید به ماضی
چرا که بدن روی طناب تاب‌خورده است
چرا که...

آویخته از زمستانم
با پرده‌هایی سپید
خالی‌های آویخته از دیوار
در...

تک نگاری

حصر خانگی

حصر خانگی

علی باباچاهی

استنطاق یا نقد

استنطاق یا نقد

علی اسدالهی

شعرها

 به‌دست همه چراغی بود

به‌دست همه چراغی بود

احمدرضا احمدی

برای این روزهای ایران...

برای این روزهای ایران...

کبری موسوی‌قهفرخی

هم ‌بغض!

هم ‌بغض!

محمدعلی بهمنی

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

دو شعر از غلامرضا نصراللهی

غلامرضا نصراللهی