...
وطنم قلبم بود
مادرم قلبم بود
خواهرم قلبم بود
نانوای محل 
که چشمهای روشنی داشت
و با دختران جوان
و زنان جاافتاده ملایم حرف میزد
قلبم بود
رفتگر خیابان  شهید فهمیده
که کشاورزی خوانده 
و مخالف «جدایی نادر از سیمین»
و منتقد سخت فیلمهای خانوادهی مخملباف بود
قلبم بود 
لعنت به دستی 
که قلب مرا به گُه کشید