شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

 همیشه عیدها روشن بودی
و صورتی لاله‌هایت
به سفره‌های قلمکار...


فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،
گذر از شكسته‌ها بود
و هیچ از...

در میدان چراغی نمی‌سوزد
مردم سنگ جمع کرده‌اند.
و سنگرهایی ازتاریخ و...

تک نگاری

شعرها

چشم‌هایم زبان منند

چشم‌هایم زبان منند

فیروزه برازجانی

آنْـدیگَری

آنْـدیگَری

جمال‌الدین بزن

فروبارِ عیشِ وِلَرم

فروبارِ عیشِ وِلَرم

سیدعلی صالحی

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی