شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

شنبه،

شنبه،
خودمان را روی درخت خالکوبی کردیم
پرتقال‌های روسری ام نارس بودند
و شربت سینه‌درد 
سرفه‌های آسمان را قطع نمی‌کرد

دوشنبه،
از تنهایی جنگل
چیزی به تبر نگو
اَرّه،
درد چوب را به رویش نمی‌آورد

چهارشنبه،
ماه از پل گذشت
دست‌های ما ابرها را مچاله کرد
و به آب ریخت

جمعه،
به جمجمه‌ای که پاییز شده بگو
دختری بیست‌و‌پنج‌ساله‌ام
که وضعیت پرتقال‌های رسیده‌اش 
وخیم است
 

نیلوفر شاطری

شعرها

رؤیایی آن سوی روزگاران

رؤیایی آن سوی روزگاران

نصرت‌الله مسعودی

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس

گزارش یک جشن

گزارش یک جشن

ستار جانعلی‌­پور

كلاهی بر سر آزادی

كلاهی بر سر آزادی

بکتاش آبتین