یافتهام
زنی که در قعر گلویم میگرید
و میگریاند
زنهای در حال گفتوگو را، که در قعر گلویم نشستهاند
به صبوری
کدامیک از ما چه میگوید؟
کدامیک از ما آنچه را نمیخواهد نمیگوید؟
مدام تغییر میدهد وضعیت نشستنش را، بغل کنم
قبل از آنکه قوز کند پشت میز
به تماشای اضطراب خودخواسته
که نمیتواند گلو را نکشاند جایی که
از جیغ نای زندگیام برخواسته
من توئم
زنی که میدوی و نگاهم نمیکنی
نسلکشیام کردهای پشت این میز
دهان ندارم باز کنم بگویم
دستم را نبند آنارشیسم
با تمام این حرفها مبهوتم
به خندههای مدرنت
به زبان که یکی از ما نیست
به گیسوانی که ریختهای به اندام و
قدم میزنی با زنی، که او هم یکی از ما نیست
و من که اغراق میکنم در گریههامو
تو ارتعاش میدهی صوتی، که ارتعاش نمییابد
بیرونتر از اتاق و
یکباره پاره میشود
در تنگ نای خودش
زنی که صرفاً چهرهاش به یکی از ما رفته است.