شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تفصیلی لازم نیست
فقط کلمه‌ای بگو. 
بگو: آب
تا  بفهمم...

چهره‌هایی ناآشنا
پراکنده بودند در حیاط
وقتی که او رسید از راه.

...

سهم ما را داده بودند.
پاداش صبر
در زمستانی بی‌رحم:

   ...

دیگر در آن خیابان
بر نخواهم خورد به کسی
هر قدر هم که بایستم
جلوی...

خداحافظی کرده بودم با آن شهر
طوری که باور کرده بود برای همیشه می‌روم.
رسیده...

چه اتفاقِ عجیبی‌.
درست لحظه‌ی رفتن،
ارغوانی‌ها
ظهور کردند...

تک نگاری

شعرها

از ابر و چشم

از ابر و چشم

م. مؤید

سگ جان

سگ جان

کوروش جوان‌روح

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

فرینوش عسگری

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو