شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

گاهی چو خنده‌ای نمکین بود زندگی

گاهی چو خنده‌ای نمکین بود زندگی
گاهی چو انهدام زمین بود زندگی
هر روز ماجرای جدیدی به چنته داشت
با رنج‌های تازه عجین بود زندگی
یک روز می‌کشید سری را به پای دار
روزی رگِ بریده‌ی فین بود زندگی
مانند دوزخی وسط یک بهشت بود
زندانِ خوش هوایِ اِوین بود زندگی
آغشته بود لذت خود را به غصه‌ای
مانند بیت‌های حزین بود زندگی
با جبر آمدیم و به اجبار می‌رویم
شکی میانه‌ی دو یقین بود زندگی
ما از عدم به‌سوی عدم پا نهاده‌ایم
از مرگ رو به مرگ همین بود زندگی
 

وحید رحمانی

شعرها

دو شعر از رضا باب‌المراد

دو شعر از رضا باب‌المراد

رضا باب‌المراد

امشب هر چه باران ببارد برای من است

امشب هر چه باران ببارد برای من است

سابیر هاکا

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

از گیسوان مشکی‌اش، از شانه می‌ترسی

تمنا مهرزاد