شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آن شب 
شبِ سنگین و 
شبِ سگی بود
ویترین‌ها پر از اجساد و

از حرف‌های شما
آنچه در سیم تلگراف مانده
آرزوهای بزرگ نیست
کلمات...

هنوز بد طـــور
تیک تاک ساعت توی سرم بود
کـــه باران ایستاد
تا تلخی قهوه...

شعرها

هرجا می‌روم 

هرجا می‌روم 

وجیهه نوزادی

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی

تبانی

تبانی

رویا الفتی

باران‌ها

باران‌ها

محمد ویسی