شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

به آخرین تکانِ خداحافظی

به آخرین تکانِ خداحافظی

به دستی که همه چیز را

مثل خاکستر

فوت می کند در آسمان

 

فکر می کنم

به آن درخت نا رسیده سیب !

بهار را از تنه اش بیرون بکشم

وقتی اشک !

گلوی زمین را سیراب کرده است

 

گاهی حتی خودم را

در این هوای جنوب

پشت و رو می کنم

دو کفتر سوخته در پیراهن ام

هوایی بخورند

دنیا

چه چیزی را از دست بدهد

خاک تا عمق نیستی

عرق می کند؟

 

دخترم می گوید

خدا حتما وجود دارد

دستی را به دست دیگر می رساند

 

و من بالای تلی از خاکستر

دیواری آماده ی تخریبم

بیا تکه هایم را بغل کن

و چهره ام که دیگر

چیزی شادش نمی کند را

از پوستم ورق بزن

مثل وقتی که پرده را کنار می زدی

و می گفتی

ببین

چه برفی می بارد.

نادیا قاسمی

تک نگاری

در من هزار آهوی تشنه

در من هزار آهوی تشنه

آنوشا نیک سرشت

عطا و لقای امید

عطا و لقای امید

سید‌فرزام حسینی

شعرها

برمانم ازین چریدنِ امن

برمانم ازین چریدنِ امن

راضیه بهرامی‌خشنود

گاز

گاز

مجتبی ویسی

بر پیراهن بیمارستان

بر پیراهن بیمارستان

فرخنده حاجی زاده

مجید عزیزی

ویدئو