شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

رقص ماران

اکنون که رگ‌های من
ماران‌اند آرمیده
بر دست‌ها و گردن
برخیز تا برقصیم
رقص ماران زنگی را
در شبان مهتابی
که دست‌‌هایی نباشند
به آسمان
و جاری کنیم خون
در رگ‌های افسرده‌ی بارانِ
دشت‌ها و کشتزاران

ضیاء موحد

شعرها

فروبارِ عیشِ وِلَرم

فروبارِ عیشِ وِلَرم

سیدعلی صالحی

دو شعر از رضا باب‌المراد

دو شعر از رضا باب‌المراد

رضا باب‌المراد

به کوتاهی یک رؤیا

به کوتاهی یک رؤیا

واهه آرمن

بِالْفَحْلـَگی

بِالْفَحْلـَگی

جمال‌الدین بزن