شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

رقص ماران

اکنون که رگ‌های من
ماران‌اند آرمیده
بر دست‌ها و گردن
برخیز تا برقصیم
رقص ماران زنگی را
در شبان مهتابی
که دست‌‌هایی نباشند
به آسمان
و جاری کنیم خون
در رگ‌های افسرده‌ی بارانِ
دشت‌ها و کشتزاران

ضیاء موحد

تک نگاری

شعرها

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

رضا به کودتای اول این قرن داده بودم بیایی

مجید اجرایی

 فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

فاصله‌ام با بشقاب سفیدى كه شكست،

سوری احمدلو

اعتراف می‌کنم 

اعتراف می‌کنم 

مظاهر شهامت