شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نازلی پرنده بود، یک شب شکار شد

نازلی پرنده بود، یک شب شکار شد
یک اتفاقِ تلخ، در قندهار شد!
از ارتفاع دار تابید روی خاک
نازلی ستاره بود، دنباله‌دار شد!
رقصید روی مین، رقصید در اوین
با ارغوان شکفت... گل شد، بهار شد
ما دست‌وپازنان! آلوده‌دامنان!
هر شب حسابمان با گریه پاک بود
دست نیاز ما تا عرش می‌رسید
سقف دعایمان خواب و خوراک بود!
چون سایه‌های گیج، بر خاک ریختیم
از هم گریختیم، شب هولناک بود...
در شهر قحطی است... در چاه‌های خون
دنبال یوسُف‌اند آدم‌فروش‌ها!
این داغ‌خورده‌ها! فرزند‌مرده‌ها
بیعت نمی‌کنند با ماردوش‌ها
تاریخ گفته است: سلطانِ گربه‌ها
تسلیم در شهر موش‌ها!
از گریه سیر شو... بی زمهریر شو
در داستانمان فصلی جدید باش
این خانه کوچک است؛ اما سیاه نیست!
در شامِ بی‌چراغ نور امید باش
مردان گریختند... از شاخه ریختند
تو روسفید باش... گُردآفرید باش...
زنبورهای گیج... در پشت شیشه‌ها
هر گوشه می‌پریم... راهِ فرار نیست
چون شمع‌های سرد خاموش می‌شویم
هر چند این سکوت پایانِ کار نیست
خورشیدِ بی‌قرار از پشت ابرها
فریاد می‌کشد: شب ماندگار نیست!
 

حامد ابراهیم پور

شعرها

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

جواد محمدی فارسانی

 قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

آیدا دانشمندی

از آسمان شبحی روسیاه مانده فقط

از آسمان شبحی روسیاه مانده فقط

بابک دولتی

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

زری قهار ترس