بس نبود؟
پس بس نبود؟
جگری که در آوردم
سوختم و آویختم
به گوشه گوشه
گوشواره شدم
حلقه به ماه
حلقه به سال
از بيراهه راه زدم
از خاک به خاکستر
از سرو به سایبان صنوبر
از جیغ به جنگل دار
بس نبود؟
پس بس نبود؟
ترس از سایه
سایه از آفتاب
تاب به تاب
عقربه در عقربه
زمان از زمان خالی شدم
بس نبود؟
پس بس نبود؟
آه ای کدورت روشن
مرگ من با چه زبانی دوستت بدارد؟
ای صاحب مرام
ای روح انتقام
ای شیرهای آزاد شده
از چاک چاک شیری پستانهایم
با ماه و ماهی
شمع سوخته را چگونه میآویزی؟
پس عاشقانهی این نعش
چگونه باید میمرد؟