برایم سیبها را دستچین کن
سرخ سرخ
برای آمدنت
هر روز
سبدی کنار رودخانه بیسیلاب رها میکنم
شاید
باران ببارد
در سبد خالی بیجانم
و رها از هر ستیزی
سیب شوم در کلام تو
شاید
روانه شود قطرهای
بر بلورین سپیده دم
بیگناهیام
و شاید خنجر باشی
در گلوگاهم
سرخ سرخ
و زبان حقیقتام شدی
ابدی
صدای شکستن نور میآید
به گمانم برایم سیب آوردی