شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

من چنينم

من چنينم كه خطا كرده‌ام و عارم نيست
او چنان است كه انگار بدهكارم نيست
ساده از ترسِ كنارش ننشستن گفتم
گفت می‌ماند و حالا كه گرفتارم، نيست
گفتم از كى سرِ آزار ندارى ديگر؟
گفت ديوانه! كسى را كه بيازارم نيست
(هوسم را نفسی خوردم و با خود گفتم
حيف! حالا كه هوس هست، هوادارم نيست)
گفت دور تو شلوغ است ـ به لبخندى گفت ـ
گفتم اى! ... هست و عزيزانه خريدارم نيست
(خواست سيگار بگيراند و حرفى بزند
ديد عكسى كه به من داده به ديوارم نيست)
گفت از آمدن و رفتن ما سودى كو؟
گفتم البته به «خيام» سروكارم نيست
گفت ماندم كه تو دل دارى؟ گفتم آرى
اعتبارى كه بخواهم به تو بسپارم نيست
باز پرسيدم و پرسيدم و پرسيدم و باز
جاى او حرف زدم تا كه نپندارم نيست

مهدی فرجی

شعرها

و لبت دستش نمی‌رسد به من

و لبت دستش نمی‌رسد به من

علیرضا خسروانی

یک تفنگ 

یک تفنگ 

مجتبی هژبری

كازابلانكا‌(2)

كازابلانكا‌(2)

محمود بهرامی

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

خزان گرفته‌ام و فرصت بهارم نیست

فاطمه شمس