شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مکاشفه

لابد روشنی یافته بودم
از عشق
آگاه شده بودم کمی
و کمی بیدار
شب 
چشم‌های زنی را دیدم
که چهره‌اش را
پشت سطرهای نانوشته‌ام پنهان کرده بود
تو نیز
در هیاهوی کوچه‌ها
نجوای تنها گنگ این شهر را شنیدی
از عشق روشنی یافته بودی لابد
آگاه شده بودی کمی
و کمی بیدار
 

واهه آرمن

شعرها

نقابی از خوشبختی

نقابی از خوشبختی

احمدرضا احمدی

 خواب تمام نمی‌شود

خواب تمام نمی‌شود

مهدی اکبری فر

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

مجید عزیزی